بررسی عناصر گروتسک در رمان«خوف» اثر شیوا ارسطویی (بر اساس نظریات میخائیل باختین، فیلیپ تامسون و ولفگانگ کایزر)

چکیده مفهوم گروتسک که در ابتدای سدۀ شانزدهم به نقّاشی‌های عتیقۀ مورد پسند عامّه در ایتالیا محدود می‌شد، با ورود به موضوع بحث زیبایی‌شناسان قرن هیجده و تداعی آن با کاریکاتور، گسترش معنایی یافت و در کنار جنبه‌های ترسناک و منزجرکننده به عنصرهای مضحکه و خارق‌العاده گرایش پیدا کرد. ساختارگرایانی همچون «م...

Full description

Bibliographic Details
Main Author: سعیده جاور
Format: Article
Language:Avestan
Published: University of Tabriz 2018-09-01
Series:زبان و ادب فارسی
Subjects:
Online Access:https://perlit.tabrizu.ac.ir/article_12275_5acb919b990421b584c1332fd2b1ed5e.pdf
Description
Summary:چکیده مفهوم گروتسک که در ابتدای سدۀ شانزدهم به نقّاشی‌های عتیقۀ مورد پسند عامّه در ایتالیا محدود می‌شد، با ورود به موضوع بحث زیبایی‌شناسان قرن هیجده و تداعی آن با کاریکاتور، گسترش معنایی یافت و در کنار جنبه‌های ترسناک و منزجرکننده به عنصرهای مضحکه و خارق‌العاده گرایش پیدا کرد. ساختارگرایانی همچون «میخائیل باختین»، «فیلیپ تامسون» و «ولفگانگ کایزر» با پژوهش در حیطۀ گروتسک هر یک از منظری متفاوت ویژگی‌های آن را برشمردند که در نهایت این سبک هنری را درصدد تشریح جهانی، بیگانه از خود دانستند که در آن قدرت جهت‌گیری نیست. با توجّه به مؤلّفه‌های موجود در رمان خوف، که در این تحقیق با روش کتابخانه‌ای مورد بررسی قرار گرفت، مشخص شد، این اثر روایی که در حیطۀ فرم و محتوا پیشروست، با درآمیختن اجزای گروتسکی، روایت‌گر فضای هراسناکی است که برای نخستین بار در یک داستان زنانه به خدمت گرفته شده است و به اهداف عملکردی نوشته‌های گروتسک‌گونه دست یافته است.
ISSN:2251-7979
2676-6779