انقلاب در زبان: مبانی نظریهی معنا نزد کریستوا
نظریۀ معناکاوی کریستوا را میتوان متأثر از دو گرایش پدیدارشناسی و روانکاوی دانست. درواقع کریستوا با بیان عملکرد معنازایی یا به عبارتی مواجهۀ فرایندهای دلالت (امر نشانهای و امر نمادین) به پدیدارشناسی و روانکاوی بازگشتی انقلابی دارد. وی برای عمقدادن به تفسیر معنا، و شرح و تفسیر امر نمادین به پدیدارش...
Main Authors: | , , |
---|---|
Format: | Article |
Language: | fas |
Published: |
University of Isfahan
2018-09-01
|
Series: | Metaphysics |
Subjects: | |
Online Access: | http://mph.ui.ac.ir/article_22835_85d710cf248e42dbdffea1d8773b6fea.pdf |
Summary: | نظریۀ معناکاوی کریستوا را میتوان متأثر از دو گرایش پدیدارشناسی و روانکاوی دانست. درواقع کریستوا با بیان عملکرد معنازایی یا به عبارتی مواجهۀ فرایندهای دلالت (امر نشانهای و امر نمادین) به پدیدارشناسی و روانکاوی بازگشتی انقلابی دارد. وی برای عمقدادن به تفسیر معنا، و شرح و تفسیر امر نمادین به پدیدارشناسی رجوع میکند و امر نشانهای را از روانکاوی فروید به ارث میبرد. کریستوا با برداشت خود از پدیدارشناسی هوسرل، میان پدیدارشناسی و روانکاوی ارتباط برقرار میکند و میکوشد بر این پایه نظریهای برای فرایند دلالت (معنازایی) ارائه دهد. مواجهۀ نظریۀ پدیدارشناسانه و روانکاوانه با یکدیگر بستری را فراهم میآورد تا کریستوا نظریۀ معنا و سوبژکتیویتۀ خود را بسط دهد. در فضایی که غلبه با امر نمادین است، کریستوا تلاش میکند با بازتعریف فرایند دلالتی، امکان سرکشی و بازتولید معنا را به فرایندی انگیخته و دائمی تبدیل کند. وی میکوشد با بهرهگیری از این مفهومِ پویا، بازنمایی متفاوتی در زبان تولید کند و این خود انقلابی در درون زبان و ساختارهای فرهنگی است. این نوشتار در پی آن است تا پس از مروری بر عناصر دخیل در «فرایند دلالتی» در اندیشۀ کریستوا، به تأثیر عواملی همچون روانکاوی فرویدیـلکانی و پدیدارشناسی، در بسط نظریۀ معنا بپردازد و پرده از این انقلاب بردارد. پروژۀ کریستوا درحقیقت سویۀ دیگری از واسازی دریدایی از زبان متافیزیکی است. |
---|---|
ISSN: | 2008-8086 2008-8086 |