معرفتشناسی در نظام فلسفی دکارت و سهروردی
دکارت در رأس فیلسوفانی است که مسأله شناخت را با روشی نظام مند دنبال میکند و تمام سعی خود را به کار میبندد تا از روشهای پیشنهادیش تمام شناخت ها را استنتاج نموده و بدینوسیله به معرفت یقینی دست یابد. او مقدماتی را برای رسیدن به معرفت، ضروری میداند، اول اصول معرفت، دوم روش و سوم شک، البته شکی که...
Format: | Article |
---|---|
Language: | fas |
Published: |
University of Zanjan
2010-02-01
|
Series: | Ta̓ammulāt-i Falsafī |
Subjects: | |
Online Access: | http://phm.znu.ac.ir/article_19513_08e2cd52f6a4c053e5156e1b411710f9.pdf |
Summary: | دکارت در رأس فیلسوفانی است که مسأله شناخت را با روشی نظام مند دنبال میکند و تمام سعی خود را به کار میبندد تا از روشهای پیشنهادیش تمام شناخت ها را استنتاج نموده و بدینوسیله به معرفت یقینی دست یابد. او مقدماتی را برای رسیدن به معرفت، ضروری میداند، اول اصول معرفت، دوم روش و سوم شک، البته شکی که ابزاری برای یقین است. از سویی سهروردی فلسفه صرفاً استدلالی و عقلی مشائیان را مورد انتقاد قرار می دهد و مبنای معرفت را در حکمت خویش متحول می کند. وی با طرح مسأله علم حضوری و شهود عرفانی که توسط نفس صورت میگیرد، معرفت اصیل را تنها از این راه قابل وصول می داند، لذا باید در معرفت نفس و تهذیب آن، نه تنها از تعلقات دنیوی بلکه از حواس ظاهر و باطن و هر امر مادی بهره برد تا فرد مهیای کسب معرفت شود. از وجوه تشابه دو فیلسوف می توان به تأکیدشان بر معرفت و شناخت نفس به عنوان مبنای معارف دیگر اشاره کرد. و از وجوه اختلافشان این است که دکارت معرفت را فقط از طریق عقل قابل حصول می داند در حالی که سهروردی تلفیق عقل و شهود را به عنوان راه وصول به معرفت می پذیرد. |
---|---|
ISSN: | 2228-5253 2588-3615 |