نقد نیچهای پل تیلیش بر دیالکتیک کارل بارت
یکی از مسائلی که در کلام مسیحی بحثهای دامنهداری را موجب شده، تبیین نحوة رابطة میان دو قلمرو اگزیستانس (جهان اسفل) و ذات (جهان برتر) است. پاسخ به این مسئله از آن جهت که میتواند راهحلی برای معضل بیمعنایی و نهیلیسم ارائه دهد، حائز اهمیت است. معنای از دست رفتة جهان باید از راه تعامل میان خدا و جهان...
Main Authors: | , |
---|---|
Format: | Article |
Language: | English |
Published: |
University of Tabriz, Faculty of Literature and Forigen Languages
2020-01-01
|
Series: | Journal of Philosophical Investigations |
Subjects: | |
Online Access: | https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_8922_59ebb0a35d00b3ed5259b0407fc3ee2d.pdf |
Summary: | یکی از مسائلی که در کلام مسیحی بحثهای دامنهداری را موجب شده، تبیین نحوة رابطة میان دو قلمرو اگزیستانس (جهان اسفل) و ذات (جهان برتر) است. پاسخ به این مسئله از آن جهت که میتواند راهحلی برای معضل بیمعنایی و نهیلیسم ارائه دهد، حائز اهمیت است. معنای از دست رفتة جهان باید از راه تعامل میان خدا و جهان اگزیستانس به آن بازگردانده شود و از این رو رابطة دیالکتیکی میان این دو قلمرو ظاهراً از هم جدا افتاده میتواند در عین حال دو کارکرد معنابخشی و نجات را ایفا کند. بر اساس پیشنهاد کارل بارت، فاصلهای که جهان را از قلمرو الهی جدا کرده با تکیه بر عقل و قوای بشری قابل عبور نیست و لاجرم باید خود خدا با ارادة مطلقش وارد عمل شده و جهان را نجات دهد. در مقابل پل تیلیش معتقد است که همان نظامی که خلقت را موجب شده، از دل خود امکانات نجات را نیز ارائه میکند و این دو نمیتوانند بیارتباط باشند. بدین ترتیب برای نجات لازم نیست که نظام خلقت نقض شده و معنا از فراسوی جهان به آن افاضه شود. با پذیرش اینکه جهان بطور کامل تهی از معنا نیست میتوان از جنبة مثبت به آن «آری» گفت هر چند ضرورت «نه» گفتن به ابهامات و تضادهای جهان هبوطیافته همچنان وجود دارد. در این مقاله ضمن بررسی نظریة بارت و نقدهای تیلیش بر آن، نشان خواهیم داد که تیلیش چگونه ایدة «آریگویی» نیچه را برای ارائة دیالکتیکی ایجابی به کار میگیرد. |
---|---|
ISSN: | 2251-7960 2423-4419 |