نگرش نوئل کرول دربارۀ معنا و ذهنیت هنرمند

در بحث تفسیر هنری در فلسفۀ تحلیلی، موضعی هست به نام «قصدگرایی واقعی معتدل». این، نامی است که نوئل کرول برای موضع خود در قبال معنای آثار ادبی انتخاب کرده بود. فیلسوف قصدگرای واقعی معتدل، معتقد است که معنای اثر با تحقّق قصدهای مؤلف در متن متعیّن می‌شود؛ یعنی اگر مؤلف معنایی را قصد کند و بتواند آن معنا...

Full description

Bibliographic Details
Main Authors: مهدی شمس, محمد مشکات
Format: Article
Language:fas
Published: University of Isfahan 2018-04-01
Series:Metaphysics
Subjects:
Online Access:http://mph.ui.ac.ir/article_22862_c8a500621777a0479de15e1ab372b49f.pdf
Description
Summary:در بحث تفسیر هنری در فلسفۀ تحلیلی، موضعی هست به نام «قصدگرایی واقعی معتدل». این، نامی است که نوئل کرول برای موضع خود در قبال معنای آثار ادبی انتخاب کرده بود. فیلسوف قصدگرای واقعی معتدل، معتقد است که معنای اثر با تحقّق قصدهای مؤلف در متن متعیّن می‌شود؛ یعنی اگر مؤلف معنایی را قصد کند و بتواند آن معنا را با موفقیت در اثر خود متحقق سازد، آنگاه معنای موردنظر، متعیّن شده است. به‌تازگی، کرول موضع جدیدی اختیار کرده است که آن را «ذهنیت‌گرایی واقعی معتدل» می‌نامد. تفاوت موضع جدید او با موضع پیشین چیست؟ او در دورۀ اول، گزارش واضحی از قوام معنا ارائه نمی‌کند؛ اما به نظر می‌رسد که تحت تأثیر پل گرایس چارچوبی را پذیرفته که بر قصدهای انعکاسی تکیه دارد. در این پژوهش استدلال می‌شود که این چارچوب همیشه برای توضیح معنا در آثار هنری مناسب نیست. آثار هنری استلزام‌هایی دارند که نویسندگان آنها را قصد نکرده‌اند و بعضی از قصدگرایان، مانند کرول، تمایل دارند این استلزام‌های قصدناشده را خارج از معنای اثر بدانند. دو راهبرد اصلی آنها این است که یا این استلزام‌ها را در زمرۀ دلالت اثر قرار دهند، یا اینکه آنها را با مقاصد ناخودآگاه مؤلف پیوند بزنند. استدلال خواهد شد که راهبرد اول گاهی شهود ستیز می‌شود؛ زیرا استلزام‌های قصدناشده را صرفاً به واکنش‌های مخاطبان فرو می‌کاهد و راهبرد دوم،در چارچوب گرایسی، توجیه‌نشده باقی می‌ماند. این مشکلات بنیادی در قصدگرایی، کرول را به سوی ذهنیت‌گرایی سوق داده است که در مقابل ایرادها و مثال‌های نقض، مقاوم‌تر است
ISSN:2008-8086
2008-8086